عرفی

عرفی

غزل شمارهٔ ۳۳۲

۱

به باغ عشق تذرو طرب حزین میرد

چو میوه خیز شود شاخ، میوه چین میرد

۲

به کیش برهمنان آن کس از شهیدان است

که در عبادت بت روی بر زمین میرد

۳

ز زخم کفر محبت نمی برد لذت

همان به است که زاهد به درد دین میرد

۴

اجل نیامده مُردم، که خستهٔ غم عشق

دو روز پیشتر از روز واپسین میرد

۵

چراغ بزم یقینم نه شمع اهل دلیل

که از دمیدن افسون آن و این میرد

۶

عبیر طرهٔ حورش غبار آئینه است

کسی که گرد ره دوست بر جبین میرد

۷

مزن ترانهٔ تحسین به شعر من عرفی

که شمع طبع من از باد آفرین میرد

تصاویر و صوت

نظرات