
عرفی
غزل شمارهٔ ۳۳۳
۱
چنانکه در چمن روضه خس نمی گنجد
به باغ عشق گیاه هوس نمی گنجد
۲
ز زخم ناوک درد تو لذتی گیرم
که آن به حوصلهٔ ذوق کس نمی گنجد
۳
از آن دلم ترکان جنگجو طلبد
که در حوالی آتش مگس نمی گنجد
۴
در آ به سینه و صد کوه غم نه بر دل
چنین که دردل تنگم نفس نمی گنجد
۵
بگو به باغ بهشت آ و دلگشایی بین
که بلبل دل من در قفس نمی گنجد
۶
صباح و شام در آن کوچه مِی کشد عرفی
که ترس شحنه و بیم عسس نمی گنجد
تصاویر و صوت

نظرات