
عرفی
غزل شمارهٔ ۳۴۱
۱
بیا ای بخت سرگردان نشینید
به زیر سایهٔ سرو و گل و بید
۲
که در باغی فروچیدیم محفل
که در وی عندلیبی کرد ناهید
۳
کدامین باغ؟ باغ وصل دلدار
که آبش می رود در جام جمشید
۴
زهی باغی که برگ لالهٔ او
زند سیلی به حسن ماه و خورشید
۵
از آن دم کآستین زد بر دماغم
نسیم این بهشت عیش جاوید
۶
دل و جان هر دم از هم می ربایند
قبول منت و تاثیر امید
تصاویر و صوت

نظرات