عرفی

عرفی

غزل شمارهٔ ۳۵۱

۱

آن کس که مرا با دل غمناک بر آورد

نتواندم از بوتهٔ غم پاک بر آورد

۲

آن نشأیِ شوخی که بر آورد گل از شاخ

چون لاله مرا با جگر چاک بر آورد

۳

دود دلم از چشم بداندیش نهان است

با آن که سر از روزن افلاک بر آورد

۴

ذاتش هم خود روست، از آن غیرت معشوق

در بر رخ نظارهٔ ادراک بر آورد

۵

آن گنج که جوید ز ملایک دل عرفی

از عرش فرود آمد و از خاک بر آورد

تصاویر و صوت

نظرات