
عرفی
غزل شمارهٔ ۳۵۴
۱
دلی کز حسن آن گل، در نظر گلزارها دارد
اگر برگ گلی باشد، درونش خارها دارد
۲
دلیل عصمت زاهد، بدانی زهد و تقوا را
که او در پردهٔ اسلام و دین، زنارها دارد
۳
من و وادی شوق ناوک صید افکنی، کانجا
تذروران حرم را بر سر دیوارها دارد
۴
اگر بادی وزد، چون شعله، بر من، عشق می لرزد
ازین معلوم می گردد که بر من کارها دارد
۵
ز منع انده و تکلیف، خوشحالی در آزار است
زبان شکوه عرفی از چنین آزارها دارد
نظرات