عرفی

عرفی

غزل شمارهٔ ۳۷۵

۱

مده تسلی ام از صلحِ بیم دار هنوز

که می شوم به فریبت امیدوار هنوز

۲

مباد روز قیامت، به وعده گاه بیا

که دل نشسته در آن جا به انتظار هنوز

۳

به دست بوس تو از ذوق، جان برآمد، لیک

نبرده زخم از این لذت، شکار هنوز

۴

فروگرفت در و بام دیده را حیرت

نگشته گرم نگاه به روی یار هنوز

۵

شوم فدای تو ای دل، که جمله خوبی، لیک

ز یاد غمزهٔ او می شوی فگار هنوز

۶

خزان گرفت گلستان عیش را، عرفی

ندیده خرمی فصل نو بهار هنوز

تصاویر و صوت

کلیات عرفی شیرازی ـ ج ۱ (غزلیات) بر اساس نسخه‌های ابوالقاسم سراجا اصفهانی و محمدصادق ناظم تبریزی به کوشش و تصحیح پرفسور محمدولی الحق انصاری - جمال الدین محمد عرفی شیرازی - تصویر ۶۳۴

نظرات