
عرفی
غزل شمارهٔ ۳۸۷
۱
به گوش صبر دلا نالهٔ شبانه مکش
سمند شوخ مزاج است، تازیانه مکش
۲
نگویمت که به دل های ریش رحمی کن
شکست قیمت عنبر، به زلف شانه مکش
۳
چنین به آتش گل، عندلیب، در گلشن
به هرزه مشت خسی را به آشیانه مکش
۴
چه کرده اند تذروان بی گناه، ای غیر
بیا و در چمن قدس دام و دانه مکش
۵
هوای تیر تو هر ذره را بود در دل
چو بر نشان بزنی، تیر از نشانه مکش
۶
گرت ز آتش دل نیست لذتی عرفی
بگو که نیم نفس از دل زبانه مکش
تصاویر و صوت

نظرات