
عرفی
غزل شمارهٔ ۳۹۰
۱
کجاست نشتر مژگان دوست تا دل ریش
هزار چرخ زند بی خودانه بر سر بیش
۲
تو هم ز بتکده آیی و طواف کعبه کنی
اگر نقاب گشایم ز حسن طینت خویش
۳
همه ز عاقبت اندیش اند سرگردان
من این فریب نخوردم ز عقل دور اندیش
نظرات