عرفی

عرفی

غزل شمارهٔ ۴

۱

به گاه جلوه از آن ماه روی زیبا را

که جان ز شرم نماید ز آستین ما را

۲

نظر به حال دل آن پر غرود نگشاید

که سیر دیده نبیند متاع یغما را

۳

امید مغفرتت بس مرا که هم امروز

که می کشد غمت انتقام فردا را

۴

به این جمال چو آیی برون به معجز عشق

ز کام خلق برم لذت تماشا را

۵

لبت به خنده مرا می کشد، چه بد بختم

که داده خوی اجل، بخت من مسیحا را

۶

چو یوسفم گذرد در بهشت بر صف حور

نشان دهم به تو هر گام صد زلیخا را

۷

اگر اجازت عرفی اشاره فرماید

تهی کنم ز گهر گنج رمز ایما را

تصاویر و صوت

کلیات عرفی شیرازی ـ ج ۱ (غزلیات) بر اساس نسخه‌های ابوالقاسم سراجا اصفهانی و محمدصادق ناظم تبریزی به کوشش و تصحیح پرفسور محمدولی الحق انصاری - جمال الدین محمد عرفی شیرازی - تصویر ۲۴۳

نظرات

user_image
رسته
۱۳۹۱/۰۲/۱۶ - ۲۲:۳۰:۵۱
متن عزل از روی نسخۀ انصاری:به گاه جلوه از آن تافت روی زیبا راکه جان ز شرم بماند در آستین ما رانظر به جان و دل آن پر غرور نگشایدکه سیر دیده نبیند متاع یغما راامید مغفرت این بس مرا که هم امروزز من کشید غمت انتقام فردا رابه این جمال چو آیی برون به معجز عشقز کام خلق بری لذت تماشا رالبت به خنده مرا می کشد، چه بد بختمکه داده خوی اجل بخت من مسیحا راچو یوسفم گذرد در بهشت بر صف حورنشان دهم به تو هر گام صد زلیخا رااگر اجازت عرفی اشاره فرمایدتهی کنم ز گهر گنج رمز ایما را
user_image
یکی بودم
۱۳۹۷/۰۹/۰۱ - ۱۳:۲۳:۴۶
بیت 2. مصراع 2 غرود اشتباهه از نظر لغوی اصلا چنین لغتی نداریم , لفظ درست غرور لطفا تصحیح کنید شکل درست مصراع :نظر به جان و دل آن پر غرور نگشاید