عرفی

عرفی

غزل شمارهٔ ۴۰۲

۱

جان می رود ای اشک ز دنباله روان باش

وی ناله تو هم چند قدم پیرو جان باش

۲

ای شوق درافشای غمم این چه شتاب است

کو راز من غمزده یک چند نهان باش

۳

می آید و می بارد ازو ناز و تعافل

ای دیدهٔ امید به حسرت نگران باش

۴

مستانه پی سوختن جان و دل آمد

ای دل همه طاقت شو و ای تن همه جان باش

۵

عرفی مشو آزرده هنوز اول صلح است

گو عشوه همان، غمزه همان، ناز همان باش

تصاویر و صوت

کلیات عرفی شیرازی ـ ج ۱ (غزلیات) بر اساس نسخه‌های ابوالقاسم سراجا اصفهانی و محمدصادق ناظم تبریزی به کوشش و تصحیح پرفسور محمدولی الحق انصاری - جمال الدین محمد عرفی شیرازی - تصویر ۶۶۳

نظرات