
عرفی
غزل شمارهٔ ۴۱۶
۱
باز این منم به صد دل خشنود در سماع
دیوانه وش ز نغمهٔ داود در سماع
۲
رویم به روی دلبر و قوال در سرود
دستم به دست شاهد مقصود در سماع
۳
پرهیز ای فرشته که اینک به عرش و فرش
افشاندم آستین می آلوده در سماع
۴
باز این چه سوزش است که خونابه ریز شد
چندین هزار زخم نمک سود در سماع
۵
هنگام مردن است، تپیدن بسی به خون
دایم چو بی غمان نتوان بود در سماع
۶
زاهد که بود زمزمه دشمن به دیر عشق
آمد به نیم زمزمهٔ عود در سماع
۷
عرفی سرود بزم که یادش آمد که باز
بر روی آتش آمده چون عود در سماع
تصاویر و صوت

نظرات