عرفی

عرفی

غزل شمارهٔ ۴۲۷

۱

آن شکارم کز بر تیر سنان می رویدم

التماس زخم نو از لامکان می رویدم

۲

حسن می گوید که من تخمی بیفشانم، ولی

تا قیامت روی گرم از آستان می رویدم

۳

در لبم در عشق تو، آن میهمان دار بلا

کز در و دیوار خیل میهمان می رویدم

۴

من کی ام، رضوان آن جنت، که در هر سوی راه

طوبی از فیض نسیم بوستان می رویدم

۵

بشکنم ناقوس و تسبیحی به دست آرم، ولی

چون کنم با این که زنار از میان می رویدم

۶

مست این ذوقم که گر مدهوشم و گر هوشمند

شکر درد از زیر لب تا مغز جان می رویدم

۷

بستم این رازی که می داند زبان و دل، ولی

حیف گر بر بستن لب صد زبان می رویدم

۸

پنبهٔ الماس شد عرفی ولی مجروح من

بس که هر دم نیشی از داغ نهان می رویدم

تصاویر و صوت

کلیات عرفی شیرازی ـ ج ۱ (غزلیات) بر اساس نسخه‌های ابوالقاسم سراجا اصفهانی و محمدصادق ناظم تبریزی به کوشش و تصحیح پرفسور محمدولی الحق انصاری - جمال الدین محمد عرفی شیرازی - تصویر ۷۵۳

نظرات