عرفی

عرفی

غزل شمارهٔ ۴۳۰

۱

رفتیم و با غمت دل پر خون گذاشتیم

جان را به صیدگاه تو در خون گذاشتیم

۲

رفتیم و دل رمیده و شبدیز غیر را

با شوق بی عنانی گلگون گذاشتیم

۳

رفتیم و توبه کرده ز میخانهٔ مراد

میل قدح به آن لب میگون گذاشتیم

۴

رفتیم و در زمانه ز غمنامه های تو

نشنودهٔ غم تو به مجنون گذاشتیم

۵

رفتیم و انتقام ستم های غیر را

با عادت طبیعت گردون گذاشتیم

۶

رفتیم عرفی از چمن وصل ناامید

در دل هوای آن قد موزون گذاشتیم

تصاویر و صوت

نظرات