عرفی

عرفی

غزل شمارهٔ ۴۳۱

۱

منم که بهر دل اسباب داغ می دزدم

نسیم گلشن غم در دماغ می دزدم

۲

دمی که بر نفس اهل درد می جوشم

هزار شعله از دود چراغ می دزدم

۳

ز بهر آن که چکانم به کام تشنه لبان

به آستین نمک و خون داغ می دزدم

۴

دگر به وادی ایمن رسم وگر نه که من

ز گرد بادیه کحل سراغ می دزدم

۵

نیم ز فصل خزان عرفی از چمن بی فیض

ترانهٔ ز نواهای زاغ می دزدم

تصاویر و صوت

نظرات