
عرفی
غزل شمارهٔ ۴۳۲
۱
ما دست دل ز چشمهٔ بهبود شسته ایم
داغی به زهر داغ نمکسود شسته ایم
۲
دل در دعای کام نفس بر نیاورد
زین شعله ننگ، نسبت دود شسته ایم
۳
آسوده تر حسود که ما از ضمیر دل
اندیشهٔ زیان و غم سود شسته ایم
۴
بستیم روی سجده ز محراب آرزو
گرد ریا از در معبود شسته ایم
۵
عرفی چه مایه عجز به هر چشمه برده ایم
تا لوح دل ز بود و ز نابود شسته ایم
تصاویر و صوت

نظرات