
عرفی
غزل شمارهٔ ۴۴۲
۱
چند از این ششدر غم فال گشادی بزنیم
به کمان آمده عنقا که مرادی بزنیم
۲
چند از این شیشه بگیریم و بریزیم به کام
یک دو جامی به کف خویش نژادی بزنیم
۳
در نیارد که دمی غاشیهٔ غم نکند
سر دهیم این دل و با یک دل شادی بزنیم
۴
بر دل صد ورق از یاس ببندیم گره
بگشاییم دل و فال مرادی بزنیم
۵
عرفی از مردهٔ آلوده پریشان شده ایم
دست در دامن پاکیزاده نهادی بزنیم
تصاویر و صوت

نظرات