عرفی
غزل شمارهٔ ۴۴۵
۱
قدح دمید لبالب، خراب گو شده باشم
اگر هلاک شوم در شراب گو شده باشم
۲
به بزم عیش روم، تا به کی مصیبت شیون
خراب نغمهٔ چنگ و رباب گو شده باشم
۳
نه خنده ای و نه نگاهی، تو را ازین چه تفاوت
شکنجه خوار دو صد پیچ و تاب گو شده باشم
۴
غبار کوچهٔ عشقم ز دامنم چه فشانی
عبیر پیراهن آفتاب گو شده باشم
۵
چه شد که اهل ثوابم رهم دهند به دوزخ
شریک لذت اهل عذاب گو شده باشم
۶
ز جرم عشق ار کنند سوال روز قیامت
به صد کتاب سخن جواب گو شده باشم
۷
نظر به دزد و مکن منعم از مشاهده، عرفی
خراب گو شده باشی، کباب گو شده باشم
نظرات