عرفی

عرفی

غزل شمارهٔ ۴۴۷

۱

دل به دست و پای کوبان از حرم بگریختم

وین سیه قندیل را از خاک دیر آویختم

۲

توتیای دیدهٔ توفیق، یعنی خاک دیر

بر سر دل تهنیت گویان به مژگان می بیختم

۳

راهب دیر و صنم مست سماع ماتمند

تا به شیون نغمهٔ ناقوس را آویختم

۴

گوهری کز وی بیابد دیدهٔ معنی صفا

در جهان پیدا نشد، هر چند خاکش بیختم

۵

مایهٔ دیریم، عرفی، عشوه ای در کعبه هم

مدتی پارنج ها از پرده می انگیختم

تصاویر و صوت

کلیات عرفی شیرازی ـ ج ۱ (غزلیات) بر اساس نسخه‌های ابوالقاسم سراجا اصفهانی و محمدصادق ناظم تبریزی به کوشش و تصحیح پرفسور محمدولی الحق انصاری - جمال الدین محمد عرفی شیرازی - تصویر ۷۶۴

نظرات