عرفی

عرفی

غزل شمارهٔ ۴۵۱

۱

عمر در شعر به سر کرده و در باخته ام

عمر در باخته را بار دگر باخته ام

۲

ساقی مصطبهٔ عشقم و می ریخته ام

طایر باغچهٔ قدسم و پر باخته ام

۳

العطش می زند از تشنه لبی هر مویم

که قدح های پر از خون جگر باخته ام

۴

شاید ار تلخ کشم ناله ز حرمان سخن

طوطی گرسنه ام تنگ شکر باخته ام

۵

رصد شرع هنر چون نشود محو که من

شش هزار آیت احکام هنر باخته ام

۶

گفته گر شد ز کفم، شکر که ناگفته به جاست

از دو صد گنج یکی مشت گهر باخته ام

۷

صد مصیبت کده در هر سخنم مدغم بود

گریه و ناله پس شام و سحر باخته ام

تصاویر و صوت

کلیات عرفی شیرازی ـ ج ۱ (غزلیات) بر اساس نسخه‌های ابوالقاسم سراجا اصفهانی و محمدصادق ناظم تبریزی به کوشش و تصحیح پرفسور محمدولی الحق انصاری - جمال الدین محمد عرفی شیرازی - تصویر ۳۱

نظرات

user_image
حمید زارعیِ مرودشت
۱۳۹۵/۱۱/۰۲ - ۱۹:۰۰:۵۰
این غزل را عرفی زمانی نوشته که دفتر اشعارش را گم می‌کند و از دست می‌دهد. بنا به شایعه‌ای گویا دشمنانش در گم شدنِ این اشعار دستی داشته اند.