
عرفی
غزل شمارهٔ ۴۵۷
۱
صد پردهٔ تصور باطل شکافتیم
تا اندکی معادلهٔ دل شکافتیم
۲
نوری نداشت غمکده، حسن از دریچه تافت
روزن به آن دریجه مقابل شکافتیم
۳
آن کشته ایم کز اثر نوحه های خویش
صد بار جامه در بر قاتل شکافتیم
۴
در جست و جوی لذت زخم نهان تو
هر موی کشته گان تو را دل شکافتیم
۵
بهر فسون درد تو از گوشهٔ لحد
صد ره به چاه جادوی بابل شکافتیم
۶
عرفی خجل نشین که معمای آرزو
آخر به نام مطلب باطل شکافتیم
تصاویر و صوت

نظرات