
عرفی
غزل شمارهٔ ۴۵۸
۱
خوش آن جهان چو من از داغ دل کباب شوم
زمانه را کنم آباد اگر خراب شوم
۲
بر آن شدم که چنان آتشی برافروزم
که در میانهٔ آن تا ابد کباب شوم
۳
دهان شیشه گشاد است، عشق نزدیک است
که بی نیاز ز کیفیت شراب شوم
۴
چنان ز عشق مهیای تربیت شده ام
که گر ز ذره نظر یابم آفتاب شوم
۵
رسم به مقصد و عمداٌ نایستم از ننگ
به هر طرف، چو همت، گران-رکاب شوم
۶
چنان که همت عرفی سبک عنان کرده است
به گرد او نرسم گر همه شتاب شوم
نظرات