
عرفی
غزل شمارهٔ ۴۷
۱
تاج زر گر بودش فتنه ی از بهر خود است
فتنه این است که در زیر کلاه نمد است
۲
معنی تجربه بشناس و ره تجربه گیر
تا بدانی که تو را ظلم عدالت مدد است
۳
در میانی خزف و گوهرم اندیشه به جاست
من که دی هر که نکو یافتم امروز بد است
۴
گر شود جام بدل شخص مبدل نشود
هر کجا یا صنم آمد به زبان یا صمد است
۵
حسد تهمت آزادی سروم بگداخت
این مرادی است که بر تهمت او هم حسد است
۶
رقم هندسه عرفی منه اشعار مرا
هر جه زین باغ بروید گل سر سبد است
تصاویر و صوت

نظرات
منصور محمدزاده