
عرفی
غزل شمارهٔ ۴۷۷
۱
من کینه را به مهر خریدار نیستم
دل پیش توست ولی به دل یار نیستم
۲
آغاز دوستی است، عنان از ستم بگیر
در ماندهٔ محبت بسیار نیستم
۳
تا کرده ام وداع محبت رسیده ام
یک منزل است راه و گرانبار نیستم
۴
گویم گهی خوش آمد آسودگی، هنوز
درد ترا هنوز سزاوار نیستم
۵
ترک وفا به جور نه آیین دوستی است
زین شیوه ظن مبر که خبردار نیستم
۶
اما چنین که از تو وفا خوار گشته است
عیبم که می کند که وفادار نیستم
۷
در عشق روستایی و در عقل شهری ام
ناموس را به جهل خریدار نیستم
۸
عرفی ز من شکایت معشوق نشوی
مست شراب عشقم و هشیار نیستم
تصاویر و صوت

نظرات