عرفی

عرفی

غزل شمارهٔ ۴۹۲

۱

نالنده ام ز درد مگر بلبلم

جوشنده ام به حسن مگر شبنم گلم

۲

گر نه قیامتم ز چه لبریز فتنه ام

ور نه ندامتم ز چه عین ناملم

۳

دل موج خیز درد و جبین صاف از گره

دریای اضطرابم و کوه تحملم

۴

ای مدعی بمیر که از تکیهٔ رضا

منت فروش دوش و کنار توکلم

۵

عرفی خموش یی بگزینم که در بهار

گل بیندم به باغ و نداند که بلبلم

تصاویر و صوت

نظرات