عرفی

عرفی

غزل شمارهٔ ۵۰۹

۱

منم که پارهٔ غم در دهان غم دارم

به زیر ناصیه صد داستان غم دارم

۲

دلی که زخم پذیری کند نمی دانم

وگر نه تیر نفس در کمان غم دارم

۳

از آن به تیغ غم آیم که در دکانچهٔ عشق

هزار قافله عشرت زیان غم دارم

۴

چه شد که جان به غمت داده ام به گفتهٔ عشق

اگر غمت بگریزد ضمان غم دارم

۵

گر از بهشت شود معصیت عنان تابم

هزار شکر که صد بوستان غم دارم

۶

از آن دیار عدم شد مسخرم، عرفی

که صد سپاه بلا در عنان غم دارم

تصاویر و صوت

کلیات عرفی شیرازی ـ ج ۱ (غزلیات) بر اساس نسخه‌های ابوالقاسم سراجا اصفهانی و محمدصادق ناظم تبریزی به کوشش و تصحیح پرفسور محمدولی الحق انصاری - جمال الدین محمد عرفی شیرازی - تصویر ۷۳۹

نظرات