
عرفی
غزل شمارهٔ ۵۲۸
۱
تا تیغ به کف یابی، بر نفس دو دستی زن
تا سنگ به دست آید، بر شیشهٔ هستی زن
۲
چون مرغ چمن تا کی بر آّب و هوا کوشی
پروانه صفت خود را بر شعله پرستی زن
۳
اندوه مسلط کن بر شادی دون فطرت
شمشیر بلندی را بر تارک پستی زن
۴
نا دیده عدم، خامی، در زن به وجود آتش
چون سیر عدم کردی، باز آ، در هستی زن
۵
در راه طلب، عرفی، با هوش و سبک می رو
چون هوش ز پی ماند، در کوچهٔ مستی زن
تصاویر و صوت

نظرات