
عرفی
غزل شمارهٔ ۵۳
۱
بیدادگری روی تو اندازه ی راز است
این رشته به انگشت نپیچی که دراز است
۲
عشق آفت سلطان بود، آرایش بنده
این مسأله در نسخه ی محمود و ایاز است
۳
یا رب تو نگهدار دل خلوتیان را
کان مغبچه مست است و در صومعه باز است
۴
خونابه ی حسرت چکد از هز مژه هر گاه
بینم که خداوند کسی بنده نواز است
۵
این قهقهه ی عیش که با کبک دل ماست
باور نتوان کرد که در چنگل باز است
۶
هر چند که عرفی پی تحقیق شتاب است
مشتاب به دنبال، که او بیهده تاز است
نظرات