عرفی

عرفی

غزل شمارهٔ ۵۴۵

۱

شب نشد از تاب تب پیرهن آتشکده

پیرهنم شعله بود، انجمن آتشکده

۲

صورت شیرین بکاشت، گلشنی از خار و خس

بهر خود آماده ساخت، کوهکن آتشکده

۳

سینهٔ سوزان من، قبلهٔ گبران شده است

روح من آتش بود، جسم من آتشکده

۴

سرد نگردد ز مرگ، ای دل آتش فروز

می برم از پیرهن در کفن آتشکده

۵

رو سوی گلخن دلا، باغ و گلستان مشو

بس که بر افروختی در چمن آتشکده

تصاویر و صوت

کلیات عرفی شیرازی ـ ج ۱ (غزلیات) بر اساس نسخه‌های ابوالقاسم سراجا اصفهانی و محمدصادق ناظم تبریزی به کوشش و تصحیح پرفسور محمدولی الحق انصاری - جمال الدین محمد عرفی شیرازی - تصویر ۸۲۵

نظرات

user_image
شهرزاد چنگلوایی
۱۳۹۵/۰۴/۱۹ - ۱۸:۳۸:۰۸
سرد نگردد ز مرگ، این دل آتش فروز