
عرفی
غزل شمارهٔ ۵۴۷
۱
به کشتن من عاجز شتاب، یعنی چه
به قتل صید اسیر اضطراب، یعنی چه
۲
دمی که چهره فروزد ز می، شود روشن
که بر دمیدن آتش ز آب یعنی چه
۳
به تیغ غمزه اش ای دل نگاه حسرت چند
بگو که چیست مرادت، حجاب یعنی چه
۴
دمی که بستهٔ فتراک او شوم دانند
که بوسه های منش بر رکاب یعنی چه
۵
ز ذوق وصل و غم هجر یافتم، عرفی
که چیست عیش بهشت و عذاب یعنی چه
تصاویر و صوت

نظرات