
عرفی
غزل شمارهٔ ۵۵۶
۱
بهار رفت و نکردیم عزم جای خوشی
برهنه سر بنشستیم در هوای خوشی
۲
بهار رفت و به هنگامهٔ نواسنجان
ولی از هوش نرفتیم از نوای خوشی
۳
بهار رفت و به مستان گریه دوست دمی
نداشتیم سرودی به های های خوشی
۴
بهار رفت و نبردیم هم عنان چمن
دلی گرفته ز عمری به دلگشای خوشی
۵
بهار رفت و به گلبانگ بلبلان چمن
پیاله ای نکشیدیم در هوای خوشی
۶
به ترهات تو عرفی خوشند دانایان
ندیده ام به جهان چون تو ژاژخای خوشی
نظرات