عرفی

عرفی

غزل شمارهٔ ۶

۱

در نو بهار باده ننوشد کسی چرا

می در پیاله زهد فروشد کسی چرا

۲

مرغان چنین به شوق و بهاران چنین به ذوق

همراه بلبلان نخروشد کسی چرا

۳

سر رشته ی معامله در دست قسمت است

با دشمنان به مهر بجوشد کسی چرا

۴

صد دشمنم به خون به حل و تشنه دوست هم

این بی خمار باده ننوشد کسی چرا

۵

چون دمبدم عنایت توفیق ممکن است

در تنگنای نزع نکوشد کسی چرا

۶

هم دوستی است عرفی و هم رفع دشمنی

عیب غنیم دوست بپوشد کسی چرا

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
رسته
۱۳۹۱/۰۲/۱۶ - ۲۳:۰۲:۵۱
متن غزل از روی نسخۀ انصاری:در نو بهار باده ننوشد کسی چرامی در پیاله، زهد فروشد کسی چرامرغان چنین به شوق و بهاران چنین به ذوقهمراه بلبلان نخروشد کسی چراسر رشتۀ معامله در دست قسمت استبا دشمنان به مهر نجوشد کسی چراصد دشمنم به خون به حل و تشنه دوست هماین بی خمار باده ننوشد کسی چراچون دمبدم عنایت توفیق ممکن استدر تنگنای نزع نکوشد کسی چراهم دوستی است عرفی و هم رفع دشمنی استعیب غنیم و دوست نپوشد کسی چرا
user_image
یکی بودم
۱۳۹۷/۰۹/۰۱ - ۱۳:۳۵:۴۰
سلام بیت 4. مصراع 1صد دشمنم به خون به حل و تشنه دوست هم _ به حل احتمالا بهل باشهکه اون صدتا دشمن به خون تشنه را رها میکنه و میگه دوست هم به خونم تشنه است