عرفی

عرفی

غزل شمارهٔ ۶۷

۱

مرا که شیشه ی دل در زیارت سنگ است

کجا دماغ می ناب و نغمه ی چنگ است

۲

مرا که شغل هم آغوشی است با زنار

اگر به سبحه دهم دست دوستی ننگ است

۳

به این که کعبه نمایان شود ز پا منشین

که نیم گام جدایی هزار فرسنگ است

۴

فغان ز غمزه شوخی که وقت تنهایی

بهانه ای به خود آغاز کرده در جنگ است

۵

هزار دیر به دل دارم از صنم معمور

لباس کعبه به دوشم مده که بس ننگ است

۶

بهانه جوی تو عرفی به ناز عادت کرد

به آتشتی مرو اکنون که صلح هم جنگ است

تصاویر و صوت

کلیات عرفی شیرازی ـ ج ۱ (غزلیات) بر اساس نسخه‌های ابوالقاسم سراجا اصفهانی و محمدصادق ناظم تبریزی به کوشش و تصحیح پرفسور محمدولی الحق انصاری - جمال الدین محمد عرفی شیرازی - تصویر ۳۵۰

نظرات