عرفی

عرفی

غزل شمارهٔ ۶۸

۱

هزار حسن عبادت نه زشتی عمل است

متاع من دل مجذوب و مستی ازل است

۲

یکی است نقد حکیمان و حسن نادانان

هر آن چه در کتب حکمت است در مثل است

۳

کسی که گشته به تقلید آدمی سیر ت

نه آدمی است، همان باز، آدمی بدل است

۴

به جنگ زاهد و صوفی خوشم به گلشن او

میان بلبل و زاغ چمن همان جدل است

۵

من از حدوث و قدم خامشم، ولی گویم

نظیز عدت آینده عهد ماازل است

۶

قصیده نظم هوس پیشگاه بود عرفی

تو از قبیله ی عشقی وظیفه ات غزل است

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
حمید زارعیِ مرودشت
۱۳۹۵/۰۷/۱۲ - ۱۶:۵۱:۱۰
قصیده، نظمِ هوس‌پیشِگان بُوَد عرفیتو از قبیله‌ی عشقی، وظیفه‌ات غزل استتایپ دیوان عرفی در گنجور پر از غلط است. کاش بازبینی شود