عرفی

عرفی

غزل شمارهٔ ۷۲

۱

گر تکیه گاه گلخن و گر مسند جم است

رویم به روی محنت و لب بر لب غم است

۲

ما بار نیکنامی عصمت نمی کشیم

رندی حریف ماست که بد نام عالم است

۳

صد سیل فتنه آمد و گردی بر نخاست

قصر مراد ماست که موقوف یک نم است

۴

اسلام نی، ز درد مسلمانیم به جاست

بازیچه ای به عادت طفلانه، محکم است

۵

جز در کنار دوش ملامت نیارمید

این بی قرار دل، که جگر گوشه ی غم است

۶

عرفی تمام لاف مسلمانی است، لیک

تا لب گشوده ایم به صد رنگ ملزم است

تصاویر و صوت

کلیات عرفی شیرازی ـ ج ۱ (غزلیات) بر اساس نسخه‌های ابوالقاسم سراجا اصفهانی و محمدصادق ناظم تبریزی به کوشش و تصحیح پرفسور محمدولی الحق انصاری - جمال الدین محمد عرفی شیرازی - تصویر ۳۱۷

نظرات