عرفی

عرفی

غزل شمارهٔ ۷۴

۱

ما را به طرب موعظت و پند حرام است

بر اهل محبت دل خرسند حرام است

۲

در مذهب ما تشنه لبان، شربت کوثر

بی چاشنی آن لب چون قند، حرام است

۳

ناصح مگشا لب که گنه کار نگردی

در شرع ملامت زدگان پند حرام است

۴

در آرزوی وصل که در باغ محبت

چندین ثمر نخل برومند حرام است

۵

دارم هوس دیدن ماهی که به رویش

غیر از نظر لطف خداوند حرام است

۶

محرومی یعقوب از آن است که بگزید

شرعی که در آن دیدن فرزند حرام است

۷

یا رب چه بلایی است که در مذهب خوبان

دشنام حلال است و شکرخند حرام است

۸

زندانی غم باش که در شرع محبت

صیدی که نشد کشته درین بند حرام است

۹

عرفی بود از میکده ی درد قدح نوش

آن باده ننوشد که بگویند حرام است

تصاویر و صوت

نظرات