عرفی

عرفی

غزل شمارهٔ ۸

۱

گرفتم آن که شب در خواب کردم پاسبانش را

ادب کی می گذارد تا ببوسم آستانش را

۲

صبا از کوی لیلی گر وزد بر تربت مجنون

کند آتشفشان چون شمع، مغزِ استخوانش را

۳

برآمد جان ز تن ، وان زلف می جوید چنان مرغی

که از دامی شود آزاد و جوید آشیانش را

۴

ز غیرت پیچ و تاب افتاده در رگ های جان من

همانا دست امید کسی دارد عنانش را

۵

ز ننگِ آن ، قَدم هرگز به رویِ آستان ننهد

که ناگه شب نهان بوسیده باشم آستانش را

۶

دلم گم گشت و غمهای جهان، عرفی، طلب کارش

به دنبال غم افتم تا مگر یابم نشانش را

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
کلام قاصر
۱۳۸۹/۰۷/۱۴ - ۰۵:۵۴:۰۸
مصرع"دلم گم گشت و عم های جهان، عرفی، طلب کارش"به نظر می‌رسد که به صورت:"دلم گم گشت و غم های جهان، عرفی، طلب کارش"درست تر باشد.
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
user_image
بهمن بنی هاشمی
۱۳۹۰/۱۱/۲۹ - ۰۸:۱۱:۵۱
سلام مصرع سوم:"کند آتشفشان چون شمع، استخوانش را"ایراد وزنی مشاهده می شود خواهشمنداست از روی دیوان بازبینی کنید.
user_image
رسته
۱۳۹۱/۰۲/۱۶ - ۲۳:۳۵:۰۸
متن غزل از روی نسخۀ انصاری: گرفتم آن که شب درخواب کردم پاسبانش راادب کی می گذارد تا ببوسم آستانش راصبا از کوی لیلی گر وزد بر تربت مجنونکند آتشفشان چون شمع مغز استخوانش رابرآمد جان ز تن وان زلف می جوید چنان مرغیکه از دامی شود آزاد و جوید آشیانش راز غیرت پیچ و تاب افتاد در رگ های جان منهمانا دست امید کسی دارد عنانش راز ننگ آن قدم هرگز به روی آستان ننهدکه ناگه شب نهان بوسیده باشم آستانش رادلم گم گشت و غمهای جهان عرفی طلب کارشبه دنبال غم افتم تا مگر یابم نشانش را
user_image
یکی بودم
۱۳۹۷/۰۹/۰۱ - ۱۳:۵۰:۲۶
سلام بیت 2 مصراع 2 از نظر وزنی هجا کم داره لطفا با نسخه ی انصاری جایگزین کند تا مشکل حل بشه :کند آتش فشان چون شمع مغز استخوانش را
user_image
سیدمحمد جهانشاهی
۱۴۰۳/۰۱/۱۶ - ۱۶:۲۶:۲۰
گرفتم آن که شب در خواب کردم پاسبانش را
user_image
سیدمحمد جهانشاهی
۱۴۰۳/۰۱/۱۶ - ۱۶:۲۷:۲۶
کند آتشفشان چون شمع، مغزِ استخوانش را
user_image
سیدمحمد جهانشاهی
۱۴۰۳/۰۱/۱۶ - ۱۶:۲۸:۴۷
برآمد جان ز تن ، وان زلف می جوید چنان مرغی
user_image
سیدمحمد جهانشاهی
۱۴۰۳/۰۱/۱۶ - ۱۶:۳۰:۲۱
ز ننگِ آن ، قَدم هرگز به رویِ آستان ننهد