
عرفی
غزل شمارهٔ ۸۵
۱
نگفتن و نشنودن زبان و گوش من است
هزار نغمه گره در لب خاموش من است
۲
می ای که می رود امروز در گلوی دو کون
کمینه جرعه ی ته شیشه های دوش من است
۳
به محفلی که اسیران کشند خون جگر
سرود انجمن افغان نوش نوش من است
۴
نوای صور که گویند مرده زنده کند
حکایتی است وگر هست هم نوای من است
۵
نهم جنازه ی عرفی به دوش، می نازم
که ساق عرش محبت به دوش من است
تصاویر و صوت

نظرات