
عرفی
غزل شمارهٔ ۹۰
۱
مگر زمانه اسیر کمند آه من است
که باز بالش امید تکیه گاه من است
۲
ز دیدن هوس، پاک بین شود چون عشق
دمی که حسن تو آلوده ی نگاه من است
۳
صحیفه ای که نگردد به آب رحمت پاک
گمان برم که سیه نامه ی گناه من است
۴
دو عالم از اثر شعله ی جمالت سوخت
به جر شعاع محبت که در پناه من است
تصاویر و صوت

نظرات
مصطفی نیک فرجام
حمید زارعیِ مرودشت