عرفی

عرفی

غزل شمارهٔ ۹۳

۱

تنها نه دلم باده ی نابش همه خون است

مغز قلم و مغز کتابش همه خون است

۲

دل ها شکند وز دل من یاد نیارد

چون بشکند این خم که شرابش همه خون است

۳

از سوز دل ما مشکن توبه که این نیست

آن می که چنین کرده خرابش همه خون است

۴

عرفی نکنی ترک دل ریش چکیدن

کاین میوه ی طوبی است که آبش همه خون است

تصاویر و صوت

کلیات عرفی شیرازی ـ ج ۱ (غزلیات) بر اساس نسخه‌های ابوالقاسم سراجا اصفهانی و محمدصادق ناظم تبریزی به کوشش و تصحیح پرفسور محمدولی الحق انصاری - جمال الدین محمد عرفی شیرازی - تصویر ۳۱۹

نظرات