عرفی

عرفی

غزل شمارهٔ ۹۶

۱

دلم به قبله ی اسلام مایل افتاده است

صنم تراش من از کفر غافل افتاده است

۲

مرا معامله در کوچه ایست با مرهم

که صد مسیح به یک زخم بسمل افتاده است

۳

به دیر می رود ای کعبه رو رهت ، فریاد

که مست خوابی و آتش به محمل افتاده است

۴

طواف کعبه مبادا که نا امید شوم

مدد کنید که جمازه در گل افتاده است

۵

من از فریب عمارت گدا شدم ور نه

هزار گنج به ویرانه ی دل افتاده است

۶

چگونه گریه بجوشد که چشم حیرانم

به آفتاب قیامت مقابل افتاده است

۷

ز بار درد سبک مایه دان شهیدان را

که در محیط محبت به ساحل افتاده است

۸

ز بحر جود کریمی که تشته در طلب است

هزار پایه گداتر ز سایل افتاده است

۹

به آستان محبت شهید شد عرفی

برهمنی به در کعبه بسمل افتاده است

تصاویر و صوت

کلیات عرفی شیرازی ـ ج ۱ (غزلیات) بر اساس نسخه‌های ابوالقاسم سراجا اصفهانی و محمدصادق ناظم تبریزی به کوشش و تصحیح پرفسور محمدولی الحق انصاری - جمال الدین محمد عرفی شیرازی - تصویر ۳۶۶

نظرات