عرفی

عرفی

شمارهٔ ۱۱ - خفض جناح

۱

ملاف عرفی از این ترهات و ژاژ مخای

گرفتم آنکه کلام تو سلسبیلی کرد

۲

ز شعر دم مزن آواز قدس را بشنو

که شعر روی تو را در زمانه نیلی کرد

۳

ز منجنیق ملامت در آتش افکندت

مگو در آتش او گوهرم خلیلی کرد

۴

صدای طعنه بلند است گوش هوش بدار

که صوت مور در این مرحله صهیلی کرد

۵

بدین مناز که طبع تو عز یکتایی

بدست کرد که او این نکرد سیلی کرد

۶

گرفتم آنکه رسد نازشت نه هر که بفضل

یگانه شد ملکش سعی در ذلیلی کرد

۷

اگر عدیل ترا داشت کینه کمتر داشت

سپهر اینهمه با تو ز بی عدیلی کرد

۸

بخیل طبعی دوران دوست دشمن بین

که در عدیل چو تو ناکسی بخیلی کرد

تصاویر و صوت

نظرات