
عرفی
شمارهٔ ۲۷ - درصفت اسب
۱
شاهنشها ! حقیقت اسبی که داده ای
بشنو زلطف تا برسانم بعز عرض
۲
درویش بیعصاش نگیرد زمن بمفت
طرار مفلسش نستاند زمن بقرض
۳
پیراست و علتی بخوراکش فزوده ام
آری بود رعایت پیر علیل فرض
۴
گرشیهه ای زند بجوانی ستایمش
ورنقطه ای رود کنمش نام طی ارض
۵
مهمیز میزنم بوی از صبح تابشام
تا نیم گام میرود آنهم بپای فرض
۶
هستم بر او سوار و بمعنی پیاده ام
گامی بطول میزدم اکنون زنم بعرض
نظرات