عرفی

عرفی

شمارهٔ ۵ - رفع تهمت

۱

تهمت فسق بمن کرد یکی کفراندیش

کایزد از صورت او معنی آدم برداشت

۲

این سخن گوشزد شاهد عصمت گردید

شد پریشان چوسر زلفش و ماتم برداشت

۳

روزگار آمد گفتاش که مخروش که من

پرده زین راز تهی مایه نخواهم برداشت

۴

گفت از اول غلط افتاد مرا می بایست

دل زهم صحبتی مردم بیغم برداشت

۵

من از این حرف بجوشیدم و گفتم دل من

آنچه برداشت خود از کون مکان غم برداشت

۶

تو مرادانی و من نیز ترا می دانم

پس چرا باید ازاین مایه دل از هم برداشت

۷

اهل دنیا همگی تهمت کبرند و فساد

رخت خود را که از این و رطه مسلم برداشت

۸

ستم تهمت جهال نه برما و تو رفت

یوسف این را متحمل شد و مریم برداشت

تصاویر و صوت

نظرات