
رضاقلی خان هدایت
بخش ۱۵ - ادایی یزدی عَلَیْهِ الرَّحمةُ
از وارستگانِ قلمرو وجود و نظارگیان جمال شهود. فاضلی آزاده و حکیمی افتاده. پیوسته صایم با ذکر دایم به طاعات شرعیه قایم. به نان جوین ساخته. دل از ماسوی پرداخته. صاحب غرضانش متهم کردند و به کفر و زندقهاش نسبت دادند. وی به مضمون لاتُلْقُوا بِأَیْدِیْکُمْإلَی التَّهْلُکَةِ به هندوستان رفت. در بندر سورت توقف نمود. گویند روزی گفت که از جهان سیر و از زندگی خود دلگیر شدهام و به فاصلهٔ یک دو روز بی مرضی به رحمت حق پیوست و از دست طعن خلق رست. از اوست:
۲
ز مرده کودکِ بیدل چنان نمیترسد
که من ز دیدن این زندگان هراسانم
٭٭٭
۴
هر که آمد نظری کرد و خریدار نشد
گویی آیینهٔ آویخته در بازارم
رباعی
۵
این عمر به باد نوبهاران ماند
وین عیش به سیل کوهساران ماند
۶
زنهار چنان بزی که بعد از مردن
انگشت گزیدنی به یاران ماند
نظرات