رضاقلی خان هدایت

رضاقلی خان هدایت

بخش ۲۸ - حسن دهلوی قُدِّسَ سِرّه

و هُوَ شیخ نجم الدین حسن. از فضلا و عرفا و مرید شاه نظام اولیاست. به کمند جذبهٔ محبت امیر خسرو دهلوی مقید و به دلالت او به خدمت شیخ نظام رسید و مآل کارش به حقایق و معارف مختوم گردید. عارفی محقق و کاملی مدقّق است. اشعار خوب دارد. تیمنّاً و تبرّکاً در ضمن حالش چند بیتی از مقالش نوشته شد:

۲

مشتاق تو به هیچ جمالی نظر نکرد

بیمار تو ز هیچ طبیبی دوا نخواست

۳

بر ما دلت نسوخت، ندانم چرا نسوخت

ما را دلت نخواست، ندانم چرا نخواست

۴

گفتی چرا سخن نکنی چون به من رسی

نظارهٔ جمالِ تو خاموشی آورد

۵

عشقبازان دیگرند و عشق سازان دیگرند

آنچه در فرهاد می‌بینم کجا پرویز داشت

۶

عمریست که من در سر، سودایِ فلان دارم

یک شهر خبر دارند من از که نهان دارم

۷

ای به عهدت پارسایی‌ها به رسوایی بدل

من یکی زان پارسایانم که رسوا کرده‌ای

۸

از خویش برون رو ز درِ خویش درون آی

تا گم نشوی گم شدهٔ خویش نیابی

۹

آن گِردِ حرم گردد و این گردِ خرابات

من گِردِ سرت گردم و جایی که تو باشی

۱۰

ای خون خلقی ریخته وانگه از آن خون ریختن

نه دست تو دارد خبر نه تیغ تو آلودگی

۱۱

گفتم به رغم دشمنان آسایشی یابم ز تو

استغفراللّه زین سخن عشق تو و آسودگی

۱۲

بتی چون تو چرا در پرده باشد

مگر از ننگ چون من بت پرستی

و له ایضاً رحمة اللّه

۱۳

مدعیی گفت به لیلی به طنز

رو که بسی چابک و موزون نه‌ای

۱۴

لیلی از آن حال بخندید و گفت

با تو چه گویم که تو مجنون نه‌ای

تصاویر و صوت

نظرات