ادیب صابر

ادیب صابر

شمارهٔ ۲۳

۱

هرگز ندید چشم جهان روی مکرمات

کوته نشد ز دامن کس دست حادثات

۲

بر زایران نگشت گشاده در عطا

بر اهل فضل بسته نشد راه نایبات

۳

بی مجد دین صفی سلاطین نجیب ملک

فخر زمانه صدر اجل سید الکفات

۴

یوسف که داد لفظ خوش و عزم ثاقبش

هم آب را طراوت و هم خاک را ثبات

۵

آن مکرمی که بود بخیلی و ظلم را

در ساعت ولادت او ساعت وفات

۶

صدری که گشت پشت فتوت بدو قوی

چون مملکت به تیغ و نبوت به معجزات

۷

اکرام اوست خسته افلاک را شفا

انعام اوست بسته ایام را نجات

۸

عمری است خشم او که بود حاصلش اجل

جانی است عفو او که بود صحتش حیات

۹

چرخ است عدل او و معالی دراو نجوم

آب است لفظ او و معانی دراو نبات

۱۰

کلکش به رنگ زر شد و نشگفت اگر شده ست

از بس که داد زایر او را به زر برات

۱۱

ای صاحبی که در صفت جود و جاه تو

واله شود تفکر و عاجز شود صفات

۱۲

گر جاه را زکات بود جود را ثنا

در مذهب مروت و در شرع مکرمات

۱۳

جز بر تو نیست لایق از اهل زمان ثنا

جز بر تو نیست واجب از اهل زمین زکات

۱۴

بحری و هست گوهر تو مال و گوشمال

ابری و هست قطره تو هیبت و هبات

۱۵

از لفظ کوشش تو دو حرف است بیم و یاس

وز دست بخشش تو دو رگ دجله و فرات

۱۶

هست از نتایج کف و کلک تو بذل و فضل

چونین شود نتیجه چونان مقدمات

تصاویر و صوت

دیوان ادیب صابر ترمدی نسخهٔ کلالهٔ خاور - تصویر ۸۹

نظرات