
ادیب صابر
شمارهٔ ۱۶
۱
هر که معشوق محتشم دارد
دلبر و کام دل به هم دارد
۲
روی نیکوش محتشم کرده است
کار معشوق محتشم دارد
۳
زلف جادوش صبر من بر بود
زلف او جادویی چه کم دارد
۴
روی چون چشم او دژم دارم
زلف چون پشت من به خم دارد
۵
در من و حال من نگه نکند
از تکبر که آن صنم دارد
۶
نکشم سر ز خط خدمت او
گرچه بر من سر ستم دارد
۷
آتش اندر دلم زدست غمش
دل او را از این چه غم دارد
۸
چشم من پرنم است از آتش عشق
عجب است آتشی که نم دارد
تصاویر و صوت

نظرات