ادیب صابر

ادیب صابر

شمارهٔ ۱۸

۱

دیده که رخ و زلف تو از دور ببیند

بر روز منور شب دیجور ببیند

۲

در ظلمت زلفین تو رخسار تو نور است

پر نور شود دیده که آن نور ببیند

۳

عاشق که به کویت گذرد خلد ببیند

دیده که به رویت نگرد حور ببیند

۴

از رنج شفا یابد و رنجور نماند

گر روی تو را مردم رنجور ببیند

۵

آسیمه شوم چون لب نوشینت ببینم

ماننده زنبور که انگور ببیند

۶

با تو مثل من که همی بینمت از دور

چون تشنه و آب است که از دور ببیند

۷

گر وصل تو یابم سخن هجر نگویم

ماتم چه کند هر که ره سور ببیند

تصاویر و صوت

نظرات