ادیب صابر

ادیب صابر

شمارهٔ ۲۱

۱

دل من بی تو حکایت ز دهان تو کند

تن من بی تو روایت ز میان تو کند

۲

که تواند که کند با لب پرخنده مرا

گر کند خنده آن تنگ دهان تو کند

۳

سال و مه قصد به کاسد شدن عنبر و مشک

زلف عنبر شکن مشک فشان تو کند

۴

دل پر آتشم اندر خم زلفین تو ماند

حاش لله که آهنگ زیان تو کند

۵

لاله رخساری و چون لاله مرا سوخته دل

عشق رخساره چون لاله ستان تو کند

۶

هر زمانم چو کمان چفته و چون تیر نزار

تیر آن غمزه ابروی کمان تو کند

۷

به زبان تلخ چه گویی و تو را لب چو شکر

چه شود گر دل (من) شکر زبان تو کند

تصاویر و صوت

نظرات