
ادیب صابر
شمارهٔ ۲۴
۱
هر گه که گل لعل بخندد به چمن بر
جز جام می لعل نشاید به دهن بر
۲
من جامه گر از جور غم عشق دریدم
گل جامه ز جور که دریده است به تن بر
۳
فریاد کند هر که به بیداد در افتد
فریاد ز رعد آمد و بیداد به من بر
۴
ماند به سرشک من و رخساره معشوق
هر قطره که شبگیر درافتد به سمن بر
۵
از لاله همه دشت عقیق یمنی گشت
تاراج کی آمد ز خراسان به یمن بر
۶
وز ژاله زمین معدن در عدنی شد
تا باد گذر کرد به دریای عدن بر
۷
از بس که همی مشک فشانند درختان
افسوس کند شاخ درختان به ختن بر
۸
صدر همه سادات علی تاج معالی
در مدحت او فتنه معانی به سخن بر
تصاویر و صوت

نظرات